میدونم خیلی زیادی واسه من
همیشه عادتمه کم نمی خوام ...

من اینجام! هر بار میام اینجا به خودم قول میدم هفته ای یکی دو بار صفحه رو به روز کنم. اما بعد از هر به روز کردنی یکی دو هفته طول میکشه تا برگردم بنویسم.

اکثرا هم که میام در مورد غیبت برو بچس مینویسم. واقعا جاش تو نت خالیه! خاطرات قشنگی تو نت با هم داریم. خوشحالم از اینکه این روزا داره مثل برق و باد میگذره. خودمونیم روزا وقتی میافتن تو زمستون انگار وارد یه سراشیبی تند افتاده مثل برق و باد به بهار نزدیک میشیم.

امیدوارم تو این روزهای باقیمونده تکلیف یه اتفاق شخصی کاملا پسرانه (سربازی) برام روشن بشه تا یه کمی از بلاتکلیفی در بیام.

راستی فیلترینگ داره همه جای اینترنتو میگیره. انگار این اینترنت هم  دیگه مثل قدیما نمیشه! مواظب خودتون باشین! سعی میکنم زودی برگردم.

امتحانا هم تموم شد

خوب امتحانای طلی هم تموم شد و دیگه کم کم داره  به کنکور نزدیک میشه. این کنکور هم واقعا مصیبته. اون روزی که از دست کنکور راحت شدم و فهمیدم که چه دوران مزخرفی رو گذروندم فکر نمیکردم که یه بار دیگه آقای کنکور خفت ام کنه.

خیلی امیدوارم که اگه طلی حواسش پرت نشه و زیاد به من فکر نکنه و غصه منو نخوره و اگه من بچه خوبی باشمو و اذیتش نکنم  یه رشته خوب قبول بشه.

البته برای من که به مقدار کمی دارای رگ غیرت می باشم شهری که قرار است ایشان در آن مشغول به تحصیل شوند خیلی مهم می باشد و کلا در حال حاضر در شرایط دق مرگ می باشم.

کاش همین شهر کوفتی یه رشته خوب داشت تا ما مجبور نبودیم هم دسته گلمونو بفرستیم اونجا هم غیرتمونو به قل قل بیاریم.

ای داد بیداد! ای روزگار! که چه دردسرها بر سر راه ما قرار دادی! سعی میکنم بگم عشق است وگرنه باید در بیست و چهار سالگی بریم واسه خودمونو و اموات رحمت.

شعار هفته: ای غیرت من با تو مبارزه میکنم! نمی خواهم بی غیرت باشم اما میخواهم آسوده باشم!