بعد از مدتها اومدم به خونمون جایی که به زحمت و هزار امید بناش کردیم. خونه ای که توش قسم خوردیم به تمام مقدساتمون به قلب های عاشقمون به وسعت نگاهمون تا با هم بمونیم و بسازیم.

 

دلم بدجوری بی تاب اینجاست و وقتی نمیبینمش بی قرارترینم. شاید حرفمو باور نکنید اما دلم واسه تک تکتون و سر زدن به صفحه هاتون برای محبتاتون انتقادادتون و مهربونیا و همراهیاتون تنگ شده.

 

از همه بیشتر دلم برای آرتا و آرتین دوستانی که از اول همراهیمون کردن برای بهنام که همیشه منو در جریان کارهاش قرار میداد و با هم مشورت میکردیم برای ایمان راشنو رز نقره ای فرداها مهناز و دلقک همه و همه تنگیده.

 

وای دلم خیلی هواتونو کرده دوست دارم تو جمعتون باشم اما نمیتونم!شاید برای خودم بهتر باشه تا به این وسیله بتونم خودمو برای امتحانات خرداد به خصوص کنکور ۸۴ که نزدیکه آماده کنم. نمیدونم والا!

 

باور کنید من با اینکه نیستم اما دلم واقعا پیشتونه و نمیتونم هیچکدومتونو فراموش کنم. محی ازتون برام حرف می زنه و مثل الان چشام بارونی میشه! من دیوونه نیستم راست میگم فقط دیر اومدم و زود به همتون وابسته شدم. دوستتون دارم.

 

نزارن اینجا روح خودشو از دست بده مواظب تک ستاره وجودم محی باشین. دوست ندارم وقتی تو خونه نیستم دل و دماغ نوشتن نداشته باشه.موحیمو تنها نزارین و خو نمو میسپرم به شما.

به امید دیدار

                        طلی

خوب به هر حال بلاگ اسکای برای انمین بار بیخبر رفت و باز هم اومد. البته این بار خوشبختانه خیلی کوتاه. اما همین دوری کوتاه و اجباری برای ما که دوستهای تازه ای اینجا پیدا کرده بودیم خیلی سخت و  کشنده بود.

نمیدونم واقعا گردانندگان بلاگ اسکای با چه اهدافی به راه اندازی چنین سایتی دست زده اند اما آیا این رفتنهای بی دلیل ایجاد بی انگیزگی برای قشر وسیعی از وب لاگ نویسها است؟ خدا میداند و بس! اما با توجه به سیستم های مافیایی در همه جا بعید نیست مافیای انحصار در اینترنت هم نفوذ کرده باشد. از ما گفتن بود!

خب مثل اینکه خیلی از دوستان ما رو فراموش نکردند و بعد از باز شدن مجدد اسکای اومدن و اینجا وضعیت ما رو دنبال کردند. و من که بعد از حوادث و بلایای طبیعی طوفان غیرت که علاوه بر نقش آقا محی در  مقام سخنگوی طلی خانوم هم در آمده ام از همین تریبون اعلام میکنم که به امید خدا و اگر وام مسکن و همیاری شرکت های کامپیوتری حاصل شود ما هم برای خودمان صاحب خانه و زندگی و دمین و هاستی خواهیم شد!

دقیقا همان روزی که اینجا بسته شد طلی در متنی به تجدید بیعت با تک تک شما پرداخت و ما قرار بود با هم از کابین یک کافی نت خاطره انگیز که برای ما نقش کافی شاپ را در دوستی و گسترش رفاقت دارد این متن را در اینجا بگذاریم که نشد. خرسند هستم که به معاون مسئول اجرایی اعلام کنم متن بعدی به انتشار این بیانیه اختصاص خواهد داشت اگر اینجا سالم بماند البته!

در مورد قضیه پرینت خدمتتان عرض میکنم که بیشتر شبیه یک تهدید بوده ولی در مواقع قلیان غیرت احتمال انجام چنین عملی خواهد بود. فعلا بزن به تخته اوضاع آرام و به لطف درس خواندنهای طلی وضعیت سفید می باشد. خیلی جالب است بچه ها وقتی کتاب جلویشان باز است پدر و مادر ساکت اند اما وقتی این کتاب یک لحظه از جلویشان دور میشود غر ها و نگاههای کج و افاضات قشنگ قشنگ در باب تهدید و ... شروع میشود. هنوز هم پدر و مادر ها در تب تحصیل و علم و دانشگاهند در حالیکه این مال پنج شش سال پیش بود اون زمانی که ما وقت رو الکی هدر دادیم و فقط برای ایجاد یک سری خاطره در دوران دانشجویی و نه چیز دیگر  درس خواندیم و یادش بخیر در دانشگاه پنچر شدیم و فقط خندیدیم.

در همین آغاز سرتان را درد آوردم. شرمنده. این جا همچنان پذیرای شما خواهد بود!



وضعیت زیاد جالب نیست. همه چیز عجیب و غریب جلو میره! به قول معروف دنیا بر وفق مراد ما نیست. ترس بر ما غلبه کرده.

 

دلتنگی ها‌‌؛ ترس از قبول نشدن طلی تو کنکور  ؛ فهمیدن باباش و حالا غم پرینت گرفتن تلفنها بعد از اومدن قبض جدید همه و همه نشون از آشفتگی دارن!

 

دنیا خیلی جای جالبیه! جایی که دو روی سکه رو به آدما نشون میده و فقط حسرت بعضی موقعیت ها رو براشون میزاره! مثلا فلان کس با دوستش خیلی راحته و حتی ارتباط به خانواده های طرفین رسیده و ما هنوز در حسرت یک دیدار معمولی اما با آرامشیم! 

شاید باورتون نشه بعد از پنج ماه همین دوسه روز پیش ما برای اولین بار مدت طولانی با هم قدم زدیم! کاری که واقعا دیگه برامون تبدیل به یه آرزوی بزرگ شده بود! فقط یک قدم زدن در کنار هم!

 

نمیخوام پرچم مبارزه سنت و مدرنیسم رو اینجا هم علم کنم اما حق ما این نیست.

 

 

پ.ن.۱: عکسی رو که در بالا میبینید رو خیلی دوست دارم چون منو یاد لحظه های توپی میندازه! روزی که فقط یک بار برای ما اتفاق افتاد اما تکرار شدنش در هاله ای از ابهام قرار داره!خدا به ما صبر بده.

 

پ.ن.۲: تا یادم نرفته  سلام همراه با دلتنگی های فراوون طلی خانوم رو به شما ابلاغ کنم. دلش خیلی واستون تنگ شده و همه تونو دوست داره. من که خیلی امیدوارم(در واقع آرزومه) که زودی بیاد و نفسی تازه به اینجا بدمه.