از موقعی که امتحانای طلی شروع شده ما هم زدیم به دیوونگی و هی با هم می ریم بیرون! هم وقتی واسه امتحان میخواد بره مدرسه من میبرمش هم موقعی که میخواد بیاد.

تازه وقتی میخوام بیارمش یه ساعتی باهم دور میزنیم. و میریم پاتوق همیشگی شیر موز میخوریم.

قابل توجه اینکه تو این شهر کوچیک که همه همدیگرو میشناسن اینجور رله رفتار کردن یعنی دیوانگی محض! خلاصه دنیای کوچیکه ما اینروزا کلی پروانه ای و  خوبه!

دیروز هم داداشم زنگ زده  میگه خواب دیدم شما یه پسر دارین!! و یکی هم تو راهه! جالب تر اینکه وضع حملو اینجانب بر عهده دارم! واقعا شاید اینجوری بشه! حالا که اون باید درس بخونه احتمالش میره وظیفه خطیر مادری بر عهده من باشه!

این روزا هم تموم میشن و امیدوارم روزهای آینده خیلی خیلی بهتر از این روزا باشن! من دوست دارم همیشه  حال از گذشته بهتر و آینده از حال خیلی بهتر باشه! البته شاید این دست خودمون باشه! پس باید تلاش کنیم!
نظرات 3 + ارسال نظر
آرتا جمعه 11 دی‌ماه سال 1383 ساعت 11:42 ق.ظ

ایشاالله همیشه همینطور در کنار هم شاد و پروانه ای باشید

ماهی دودی شنبه 12 دی‌ماه سال 1383 ساعت 12:03 ق.ظ http://mahidoodi.com

پس خوش میگذره!

‌بهنام ( من و . . . ) شنبه 12 دی‌ماه سال 1383 ساعت 10:21 ب.ظ http://man-va.persianblog.com/

شیر مور میچسبه؟ کم پیدا شدید یه سری هم به ما بزنید.
خوش باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد