اومدم ببینمت

دریغ از یک نگاه مهربون و لبخند زیبا.

برات گل رازقی از حیاط خونه کنده بودم.

اومدم تا شاید با لبخندت منو ببخشی

دریغ از یک نگاه مهربون و لبخند زیبا.

اومدم تا شاید بتونم  با نگاه ازت معذرت بخوام

دریغ از یک نگاه مهربون و لبخند زیبا.


اومدم اما تو نگام نکردی!
حتی لبخند هم نزدی!

تو اون لحظات  سرعت ماشینو زیاد کردم
آرزو کردم یه چیزی بپره وسط یا دیواری بلند جلوم سبز بشه و محکم بخورم بهش و مثل کاغذ لوله بشم! لوله شدم.

اعتراف میکنم
وقتی نگام نکردی
چشام سیاهی رفت
و محی پودر شد! پودر واقعی.

هنوز امیدوارم به نگاه و لبخندت. از من دریغ نکن.

این روزا رو هم میشه فراموش کرد اگه بخوای.

****

بچه ها هوا این روزا اینجا بارونیه! یه کاری واسم بکنین. فعلا تنهام!

 

چیکار کنیم این صفحه دوباره فعال بشه؟ چیکار کنیم دوباره  همه بخوننش؟!  چیکار کنیم دوباره ما توش خوب بنویسیم؟

شما بگو!