ترا من چشم در راهم
که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شبا هنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
از این مدلها بود که خودش باید بفهمه؟؟
امیدوارم این چشم به راه بودنت زیاد طول نکشه . موفق باشی . راستی از کنکور طلی خانوم چه خبر؟
الهی قربونت برم منفردا میام و باز باهمیم.
محی؟خیلی دوست دارم
بچه ها محی من خیلی ماه
بزنین به تخته
wow اینجا چه خبره !!! D: