ما بی معرفتیم شما ببخشید!!

سلام به همه دوست های خوبمون که تو این مدتی که ما نبودیم می اومدن و با نظراتشون مارو خوشحال می کردن.

مدتی بود خونمونو آب و جارو نکرده بودم و الان اومدم تا یه دستی به روش بکشم.خانوم خونه که  نباشه از این بهترم انتظار نمی ره

من و موحی تصمیمون رو گرفتیم و می خوایم هرچه زودتر قاطی مرغ ها بشیم اما یه مشکل بزرگ داریم!اونم بابای منشما بگین ما چی کار کنیم؟؟گناهمون چیه؟؟
هرکی بگه ما چطوری می تونیم دل بابای سخت گیره منو نرم کنیم به شرافتم قسم هرکاری بتونم براش انجام می دم!ما فشارامون زده بالا و فقط همدیگرو می خوایم.برامون دعا کنید

دلم می خواست اشک چشات بودم...تا تو چشات متولد می شدم...رو گونه هات جون می گرفتم...و رو لبات میموردم...

تقدیم به صاحب همیشگی قلبم موحی...بابته همه خوبی ها.مهربونی ها.صبوریات
طلی اونی که بیشتر از هر کسی تو این دنیا دوست داره






نظرات 6 + ارسال نظر
محی چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:33 ب.ظ

وای وای وای!ما رو لو دادی؟

بهنام ( من و ... ) چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:43 ب.ظ http://man-va.persianblog.com

سلام . خوبید. مبارکه . مبارکه

آرتا چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 06:15 ب.ظ

سلام دوستان. خوشحالم که برگشتید.

امیر چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 07:58 ب.ظ

چه عجب ما شما را اینجا مشاهده نمودیم! وقت کردید اینجا را تحویل بگیرید! میگن اینجا صفحه خودتونه!!!!

سرمه چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:47 ب.ظ http://avayeatash.blogsky.com

طلی جون من داشتم از دوری تو دق می کردم به خدا....اصلآ ببین اومدی اینجا نورانی شد!! از این تصمیم ها هم که گرفتین ما دخالت نکنیم بهتره٬ نه؟؟ ولی خوب ایشالا هر چی خدا بخواد همون بشه...

یگانه چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:21 ب.ظ http://yekiyedoone.blogsky.com

سلام دوست من...
این تنها مشکل شما نیست...
ما هم همین مشکل رو داریم....اما با یه تفاوت....
اونا می دونند که ما عاشقیم ودیوانه....
شما هم دعا کنید کار ما درست شه....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد