چرا نیستم!

 

اولا وقتی روح خونه نباشه میخوام اصلا خونه نباشه. پس اگه انتظار دارین طلی نباشه و محی بیاد و گولوپ گولوپ اینجا مطلب بنویسه خیال خامی کردین!

ثانیا گرفتارم! اگه فکر میکنید حتما یکی باید مدرک داشته باشه و سربازی هم رفته باشه و خصوصا زن(البته دختر) گرفته باشه بعد گرفتار بشه  نوچ! اینجوریا هم نیست! هم گرفتار کارم هم گرفتار لاوم هم گرفتار سایت!

اگه یه مقدار تند رفتم معذرت میخوام کلی ناراحتم از اینکه اینجا نمیام و حتی به صفحه هاتون هم نمیتونم بیام! خلاصه ازم دلگیر نشین! فقط فرصت بدین تا رنگین کمون شم!!

راستش مدتهاست میخوام برم دنبال فارغ التحصیلی. تیر امسال که بیاد دقیقا یک سالی میشه که دانشگاه تموم شده و هر هفته قراره برم تسویه حساب. اما خوب! یه مشکل هست که مخصوص پسراست و اون هم شاخ سربازیه! فعلا هر دری زدیم که دو دره کنیم نشده! از طرفی حکم حکومتی از طرف طلی دارم که سربازی نباید برم. خلاصه اوضاع در این زمینه هم یه جورایی قاطیه!

ببخشید که اینجا رو تبدیل به غم نامه کردم و همش سوزناک مینویسم! سعی میکنم درستش کنم!

نظرات 11 + ارسال نظر
آرتا جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 07:06 ب.ظ

جای طلی جون تو این خونه سبز سبزه !
در ضمن ؛ محی خان ؛ امیدوارم هم اینجا رو و هم سایت رو استادش کنی؛ یاور!

دلقک شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 05:16 ب.ظ http://aavin

پس چرا چهارشنبه نیومدی؟ :(

راشنو شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 06:26 ب.ظ http://rasno.persianblog.com

بشکن این شاخو.
تو میتونی سعی خودتو بکن!

صبا و ندا یکشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 04:47 ب.ظ http://Sabaoneda.com

آخی گناهی موحی جون غصه نخور بنویسشون :ی

سرمه دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:10 ق.ظ

عزیز خونته....هر کاری دلت خواست بکن هر حرفی هم دلت می خواد بزن...ولی خدایی جاش خیلی خالیه ها!!

نیلوفرآبی سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 11:40 ق.ظ http://niloufareabi.persianblog.com

ببینم شما همون دخترک نازی هستین که تو رز سفید مینوشتین؟؟

آرتین سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 03:31 ب.ظ

بابا سربازی انسان سازه برو برو . من رفتم خوش میگذره . به جون عمم راست می گم :))

م سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:51 ب.ظ

مهناز سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:55 ب.ظ http://mahnazjoon2004.persianblog.com

محی عزیزم سلام.....خوبی؟.....طلی چطوره؟....راستش میفهمم دوری از کسی که آدم حتی بیشتر از خودش دوسش داره چه سخته و اینم میفهمم که بیشترین درصد خستگی و داغون بودن تو از چیه و میتونم بفهمم که طلی هم اوضاع مساعدتری نسبت به تو نداره.....اما خوب....باید کنار اومد دیگه......باید گفت بالاخره میگذره....چاره ای جز این نیست....سلام منو به طلی برسون....مواظب خودتون باشید....منتظرتونم....تا بعد.....

مهسا چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 11:09 ق.ظ http://star1ir.persianblog.com

به طلی سلام برسون

بابک چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 02:06 ب.ظ http://babakahoura.persianblog.com

یک پرنده گفت: کاشکی قفس نبود پشت میله های سرد پای بسته هیچکس نبود یک پرنده گفت: زندگی، سرود سبز شاخه هاست زندگی،صدای جیک جیک جوجه هاست حلقه های دوستی در آشیان دست جاده ای به سوی بیکرانه خداست
ای که دستت به نوشتن اشناست جنست از جنس دل خسته ماست.................درد دل مارو هم بنویس!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد